"ای تیرِ غمت را دلِ عشاق نشانه"

"ای تیرِ غمت را دلِ عشاق نشانه"
شیطان‌صفتان در عملی ددمنشانه
بردند سرِ پاکِ تو را خیره‌سرانه
جمعی ز عقب خیره‌به‌سر بود روانه
 
تا شام کشاندند تو را خانه به خانه
 
بردند تو را تا وسط بزم حرامی
تا خار شوی! وه که چه اندیشه‌ی خامی
تا روزِ ابد نامِ تو را نیست تمامی
این قومِ ستم‌کار ندارند دوامی
 
هرچند بنوشند کمی عیشِ زمانه
 
ای کاش سرت بر سرِ بازار نمی‌رفت
ناموسِ خدا در صفِ اغیار نمی‌رفت 
بی‌یاور و بی‌یار و مددکار نمی‌رفت
بر آلِ علی آن‌همه آزار نمی‌رفت
 
ای کاش که این حادثه‌ها بود فسانه
 
آن سر به روی دوشِ نبی بود هماره
او نیست مگر جلوه‌ی معبود هماره
آزارگرش هیچ نیاسود هماره
باید که بگرییم چنان رود هماره
 
در روزِ قیامت نپذیرند بهانه
 
گاهی روی نی رفتی و گه کنجِ تنوری
فرقی نکند، در همه‌جا منشأ نوری
ای آن‌که میانِ دلِ ما عینِ حضوری
عشاق ندارند دمی طاقتِ دوری
 
این آتش عشق‌ست، کشیده‌ست زبانه
 
تا روز قیامت نرسد عشق به پایان
در اول خلقت مَلَکی گفت به انسان:
تنها هدفِ آمدنِ خلق همین دان
حب علی و آل علی در همه دوران
 
پس بر سرِ ما دست کشیده پدرانه
24
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرعادل حسین قربان
قالبمخمس
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت